سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران اسلامی

 

1. چند روز پیش به یک مسافرت اجباری رفتم

از اونجایی که اجباری بود مجبور شدم سوار هواپیما بشم و به اجبار مجبور شدم هزینه ای معادل 320 هزار تومان تقدیم اقای خلبان بکنم

رفتم با دفتر هواپیمایی زاگرس بود و برگشت  با دفتر هواپیمایی هواپیمای اسمان

خودمونیم خیییلی برام جالب بود 2 هواپیما در یک مسیر و با تفاوتی از زمین تا اسمان

هواپیمای رفت ما در هر ردیف 6 نفر چپیده بودند و در برگشت 5 نفر (البته بستگی به نوع هواپیما داره)

در رفت فاصله صندلی من تا صندلی جلو دقیقا از یک وجب کمتر بود !!!! صندلی ها امکان خوابیدن نداشت و مدل صندلی ها جوری بود که ادم هی داشت توش سر می خورد !!

اما در برگشت صندلی ما با صندلی جلو از یک ونیم وجب بیشتر بود و صندلی راحت می خوابید و بسیار راحت بود .

در رفت از  یکی از خدمه اب خواستم آخه خیلی تشنم بود بعد از 5 دقیقه دیدم با یک لیوان یک بار مصرف برام اب اورده ما که تشنه بودیم دوباره در خواست اب کردم و دوباره برام یک لیوان اب اورد واقعا خجالت کشیدم اندازه تشنگیم اب بخوام اخه اون موقع باید یکی لیوان هارو از جلوم جمع می کرد . شامش هم 2 ساندویچ کوچک کالباس مرغ بود با یک بسته مغز بادوم زمینی که حدود 300 تومان می ارزید و یک شکلات که روش زده شده بود 100 تومان  و دیگر هیچ

و البته در برگشت : وقتی خواستم روی صندلی بشینم یه بوطری اب معدنی بود و موقع شام سینه مرغ اوردند با اب میوه و شکلات و......

در موقع پرواز خدمه پرواز زاگرس به جای اشاره های معمول ایمنی با هم (مرد و زن) ........... (با ادبیش حرف ) میزدن و ادا در می اوردند و تا اخر دختر وپسر (خدمه پرواز) دل و قلوه تحویل می گرفتند

و اما در هواپیمای اسمان به نحو قابل فهمی نکات ایمنی رو نشون دادند

حالا خودتون بگید این غذا و اب و خدمه چه ربطی به اون 320 هزار تومن من داشت؟

 

 

 

***************************

 

2. یه روز یک بحث 2 نفره بین من و یکی از رفقا به نام .....پیش اومد

قرار شد حرف های زده شده در این بحث به کسی گفته نشه (برخی از حرف ها و من خواستم که گفته نشه چون باعث سوی تفاهم می شه)

اما 2 هفته بعد یک کسی که در این بحث فقط یک بار اسمش اومده بود پیامک زد فلانی تو چرا رفتی و ابروی من رو بردی قرار بود این ها بین من و تو باشه

ما به این دومی گفتم:" کی به تو گفته ؟؟؟ ، من این حرف هایی که تو می زنی رو نگفتم!!!!!!و فقط با فلانی این حرف ها رو زدم :.........."

هرچی پا پی شدم که بگه کی گفته لو نداد

 من فقط به یک نفر گفته بودم و اون هم اشاره کرده بودم و اون شخص هم همون ..... بود

به ...... زنگ زدم و گفتم :"چرا این حرف ها رو زدی ؟ مگه قرار نبود که به کسی این حرف ها گفته نشه؟"

تا خواستم بهش بگم "چرا به حرف هام اضافه کرد؟" وسط حرفم پرید و گفت : من نگفتم .!!!!!

واقعا ناراحت شدم و ناراحت تر

انشا الله که من اشتباه کرده باشم

 

***********************

 

3. متاسفانه بعضی از خانم ها فکر حجاب نیستند و فقط فکر پوششند (خانم ها چادری)

چند روز پیش توی اردو -که خانم ها هم بودند - دیدم که بعضی از خانم های مذهبی اصلا فکر حجاب نیستند و فقط فکر چادرشونند

مثلا : چادر خیییلی نازک می پوشن و زیرش ازاد . البته بعضی مواقع به جای چادر ، تور سیاه سرشون هست

یا این که  موقع ای که باد میاد چادرشون رو باد می بره  و زیر چادر هم که معمولا بولیز شلوارند !!!!!

 

 

*********************

از ما گفتن بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 


ارسال شده در توسط بچه ریشو