سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران اسلامی

مدیر مسوول کیهان با درج یادداشتی با عنوان" ارثیه کسی نیست ! " به افشای زوایایی از ماجرای استیضاح وزیر کار پرداخت.
متن یادداشت حسین شریعتمداری به این شرح است.

1- بامداد دیروز سعید مرتضوی که دوشنبه شب هفته جاری بازداشت شده بود از زندان آزاد شد. دادستانی تهران با انتشار بیانیه ای درباره علت و چرایی این اقدام خود آورده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران علیه سعید مرتضوی به اتهام قید شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و پس از تحقیق و تفهیم اتهام توسط بازپرس پرونده به زندان معرفی گردید. متعاقبا پس از تکمیل تحقیقات بازپرس، نامبرده با صدور قرار تامین مناسب آزاد شد. همچنین از فاضل لاریجانی با توجه به مطالب منعکس در نوار منتشره تحقیقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسیدگی به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد.»

در بیانیه دادستانی تهران ابهامات درخور توجهی دیده می شود از جمله آن که؛
الف- در بیانیه دادستان محترم تهران به اتهام سعید مرتضوی اشاره نشده و در این باره تنها به جمله مبهم «اتهام قید شده در اعلام جرم»! بسنده شده است و سؤال این است که «کدام اتهام»؟ پاسخ این سؤال را می توان از بخش پایانی این بیانیه کوتاه به دست آورد. آنجا که آمده است «همچنین از فاضل لاریجانی با توجه به مطالب منعکس در نوار منتشره، تحقیقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسیدگی به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد» این جمله از بیانیه دادستان محترم تهران نشان می دهد که سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی پرونده مشترکی دارند و از آنجا که درباره سعید مرتضوی از لفظ «اتهام» به صورت مفرد استفاده شده، می توان نتیجه گرفت که برخی از اتهامات دیگر مرتضوی در این بازداشت دخالت نداشته است.
اکنون جای این سؤال است که چرا مرتضوی برای تفهیم اتهام بازداشت می شود- آنهم بازداشت شبانه- ولی فاضل لاریجانی برای تفهیم اتهام بازداشت نمی شود؟!
ب- در بیانیه دادستانی آمده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران علیه سعید مرتضوی به اتهام قید شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و...» پرسش بعدی آن است که چرا دادستان محترم علیه سعید مرتضوی اعلام جرم کرده ولی علیه فاضل لاریجانی اعلام جرم نکرده است؟! مگر به استناد بیانیه دادستانی تهران، هر دو نفر متهم یک پرونده نبوده اند؟! اگر یکی از آنها شاکی و دیگری متهم بود، برخورد دوگانه دادستانی قابل توجیه بود ولی بیانیه دادستانی بر متهم بودن فاضل لاریجانی نیز تاکید و تصریح دارد. بنابراین بازداشت شبانه یکی از دو متهم و خودداری از بازداشت متهم دیگر چگونه قابل توجیه است و این تبعیض از کجا ناشی شده و به چه علت صورت پذیرفته است؟!
ج- بیانیه دادستانی نشان می دهد که اتهام هر دو متهم «به مطالب منعکس در نوار منتشره» مربوط است، که باید گفت اگر انتشار نوار یاد شده جرم باشد که هست و اقدام ضد اخلاقی، مجرمانه و غیرقابل توجیهی نیز هست، این جرم را آقای رئیس جمهور مرتکب شده است. بنابراین جرم مرتضوی می تواند اقدام غیراخلاقی و صد البته مجرمانه وی در تهیه نوار باشد. و جرم فاضل لاریجانی درخواست غیرقانونی او - صرفنظر از صحت و سقم آن - است. با این حساب وقتی قرار و تصمیم به دستگیری باشد اتهام فاضل لاریجانی اگر بیشتر از مورد اتهامی مرتضوی نباشد، کمتر از آن نیز به نظر نمی رسد و بار دیگر این سوال مطرح می شود که چرا با فاضل لاریجانی برخوردی مشابه سعید مرتضوی صورت نپذیرفته است؟!
از آنجا که فاضل لاریجانی، برادر ریاست محترم قوه قضائیه است برخورد دوگانه و غیر قابل توجیهی که به آن اشاره شد می تواند توهم تبعیض از سوی دستگاه تحت مدیریت ایشان را در پی داشته و برخلاف تاکید چندباره رهبرمعظم انقلاب و گواهی عقل و منطق؛ مصداق «به کارگیری احساسات مردم در جهت ایجاد اختلاف» باشد. اگر چنین باشد که متأسفانه هست، چه کسی پاسخگوست؟!
2- و اما، نوار مطرح و منتشر شده در جلسه علنی روز یکشنبه مجلس کمترین ارتباطی با موضوع و دستور کار جلسه یعنی استیضاح وزیرکار نداشت. اگر برادر رئیس مجلس - بر فرض صحت آنچه در نوار آمده است- مرتکب جرمی شده باشد، این موضوع چه ربطی به استیضاح وزیر کار دارد؟! و یا این جرم احتمالی! چه ارتباطی می تواند با رئیس مجلس داشته باشد؟! در کدام سیستم حقوقی و قضایی، گناه برادر- بر فرض صحت- را به حساب برادر دیگر می نویسند؟! و سوال این است که آیا جناب رئیس جمهور از این نکته بدیهی بی خبر بوده اند؟! پاسخ نمی تواند مثبت باشد، بنابراین باید پرسید با چه انگیزه و برای رسیدن به کدام مقصود و منظور اقدام به انتشار نوار یاد شده کرده اند؟! به یقین منظور ایشان برخورد با یک فساد اقتصادی نبوده است، چرا که اگر چنین بود اولا؛ بایستی نوار را در اختیار مراجع قضایی و مراکز مربوطه قرار می دادند که ندادند! ثانیا؛ چنانچه نگران فساد اقتصادی بودند چرا نوار مورد اشاره را مدتها نزد خود نگاهداشته و تا روز یکشنبه کذایی منتشر نکرده بودند؟ ثالثا؛ چرا در موارد مشابه که به اطرافیان ایشان مربوط می شود، نظیر ملاقات آقای «م» با یکی از متهمان ردیف اول فساد کلان اقتصادی در هتل لاله تهران، ماجرای «فیوضی» در کیش و نمونه های دیگری که موضوع این یادداشت نیست، سکوت کرده اند؟! بنابراین با جرأت می توان گفت؛ که منظور آقای رئیس جمهور مقابله با مفاسد اقتصادی نبوده است مخصوصا آن که از نوار یاد شده برای وادار کردن مجلس به پس گرفتن طرح استیضاح وزیر کار استفاده کرده اند و قبل از جلسه استیضاح نیز به انتشار این نوار در صورت استیضاح وزیر کار اشاره کرده بودند!
اکنون جای این سؤال است که آقای رئیس جمهور از انتشار نوار یاد شده در صحن علنی مجلس- صرفنظر از غیرقانونی و غیراخلاقی بودن آن- چه منظوری داشته اند؟! در این باره سخنی به میان نمی آوریم چرا که ذوق زدگی دشمنان تابلودار بیرونی از اقدام رئیس جمهور و تعجب توأم با تاسف مردم از این اقدام غیراخلاقی و غیرقانونی، پاسخ روشن و خالی از ابهامی به سؤال یاد شده است؟! و فقط اشاره می کنیم که ماجرا بسیار فراتر از یک به اصطلاح افشاگری- آنهم با مشخصات فوق الذکر- بوده است!
گفتنی است که براساس یک خبر موثق، برخی از اعضای دولت و نزدیکان رئیس جمهور با توجه به سخیف و غیراخلاقی بودن اقدام یاد شده و نیز پیامدهای منفی آن برای شخصیت رئیس جمهور، با انتشار نوار مخالف بوده اند ولی آقای «م» اصرار به انتشار آن داشته اند! چرا و با کدام انگیزه؟! بماند!
3- استیضاح وزیر کار اگرچه اقدامی قانونی بود ولی بسیار بعید به نظر می رسد که استیضاح کنندگان از پیامدهای سوء این اقدام خود باخبر نبوده باشند. مجلس و نمایندگان نیز با توجه به شرایط حساس کنونی از هرگونه اقدام تنش آفرین به شدت نهی شده و مشمول این هشدار رهبر معظم انقلاب بودند که «از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است» بنابراین چرا بر استیضاح اصرار ورزیدند؟! از برخی نمایندگان استیضاح کننده که اندک و کم شمارند، انتظار چندانی نبوده و نیست ولی بسیاری دیگر به شدت درخور ملامت هستند که چرا شرایط حساس کنونی را نادیده گرفته اند؟!
4- و بالاخره با عرض پوزش از مسئولان محترم بایستی خطاب به برخی از آنان این سخن حضرت امام راحل(ره) را گوشزد کرد که انقلاب و نظام ارثیه شما نیست که به میل خود در آن دخل و تصرف کنید و بعد از نشستن بر کرسی های مسئولیت که برآمده از خون صدها هزار شهید و خون دل خوردن توده های عظیم پاکباز و فداکار این مرز و بوم اسلامی است، اندازه نگه ندارید و توهم «این منم طاووس علیین شده»! در ذهن خود بپرورانید.

حسین شریعتمداری

 


ارسال شده در توسط بچه ریشو

امروز یک مقاله در رابطه با سخنان احمدی نژاد و حکم مشایی خوندم که خیلی جالب بود .

نویسنده ش رسایی عزیز بود . از اون جایی که دیدم تقریبا کامل هست از قسمت یادداشت های سایت مشرق کپی کرد و برای شما هم میزارم

موفق باشید

 

http://inn.ir/Images/News/Smal_Pic/12-9-1391/IMAGE634900442957162968.jpg


مشرق---- آقای احمدی نژاد هفته گذشته با صدور حکمی برای اسفندیار رحیم مشایی و سخنرانی در همایش قوه مجریه در حقوق اساسی، بار دیگر حواشی را به دنبال آورد که نمی توان از کنارش گذشت و به آن نپرداخت.

الف - نقدی بر سخنان همایش قانون اساسی

سخنان رئیس جمهور در همایش قوه مجریه در حقوق اساسی هر چند در بخش هایی با نکات قابل تأمل و درستی همراه بود که عمدتا در بخش پایانی و در قالب سئوالات متعدد و کارشناسی شده در خصوص تداخل برخی اختیارات قوای سه گانه کشور مطرح شد اما در بخش هایی نیز نقطه نظرات وی نادرست و به صورت جدی قابل نقد است که اجمالا به آن خواهیم پرداخت و نقد تفصیلی آن را به هفته های آینده خواهیم سپرد:

1 . آقای احمدی نژاد گفته اند: «نمی شد تفسیری از قانون اساسی بکنیم که اکثریت ملت نقطه مقابل آن را بفهمد. در اینجا به نظرم فاقد مشروعیت و اصالت می شود... تشخیص مصلحت هم مثل تفسیر است. اولا باید زمان داشته باشد. نمی شود قانون اساسی را به نام مصلحت عوض کنیم ... اگر در مجلس مصلحتی تشخیص داده میشود، باید آن قدر برجسته و آشکار باشد که اکثریت مردم بگویند بله، این مصلحت است و اکثریت قاطعی به آن رأی بدهند. نه اینکه مثل قوانین عادی رأیگیری شود و شورای نگهبان رد کند و بعد به مجمع برود.»
معلوم نی
ست اگر رئیس جمهور محترم قانون اساسی را میثاق محکم می داند چطور با یک استدلال قابل خدشه به تفسیر شورای نگهبان از اصول آن اشکال وارد می کند. سئوال اساسی این است که از کجا می توان فهمید که اکثریت قاطع ملت از یک اصل، تفسیری غیر از تفسیر شورای نگهبان دارند!؟ یا از کجا می توان فهمید که اکثریت جامعه هم مانند مجمع تشخیص مصلحت، یک تصمیم را به مصلحت می دانند.
شاید آقای احمدی نژاد معتقد است که چون منتخب اکثریت مردم است، پس تفسیر وی از یک اصل نیز تفسیر اکثریت مردم و تشخیص وی از مصلحت یک موضوع نیز مصلحت جامعه است و این تفسیر بر تفسیر شورای نگهبان و آن مصلحت بر تصمیم مجمع تشخیص مصلحت حاکم است!
غلط بودن این برداشت مشخص است چون رئیس جمهور بر اساس قانون اساسی ای منتخب اکثریت مردم است که تفسیر قانون اساسی را به شورای نگهبان و موارد اختلافی را به مجمع تشخیص سپرده و رئیس جمهور را مکلف به پذیرش آن دانسته است. رئیس جمهور در بیانات خود احکام مجمع تشخیص را با این استدلال که مصلحت همواره موقت است، احکامی موقت دانسته در حالی که مشروعیت تصمیمات شورای نگهبان و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام به احکامی است که از ولی فقیه جامع الشرایط دریافت می کنند و به همین دلیل احکام مجمع تشخیص مصلحت نظام نیاز به تعیین زمان ندارد چرا که با امضای رهبری نافذ می شود و نه با رأی اعضای مجمع تشخیص مصلحت. دقیقا مانند رئیس جمهور که مشروعیتش از تنفیذ رهبری است نه از رأی مردم .

2 . رئیس جمهور گفته اند: «رئیس جمهور تنها کسی است که نماینده کل ملت محسوب میشود. کسی است که بالاترین سطح نمایندگی از مردم را دارد ... بالاترین مقام رسمی کشور، پس از مقام رهبری، مجری قانون اساسی و رئیس قوه مجریه. .. البته همه ارکان نظام باید براساس اراده و رأی مردم باشند و هستند. اما مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که بخواهیم با اقلیتی کل ملت را کنترل کنیم ... بگذارید اشاره کوتاهی داشته باشیم. ما مجلس داریم و مجلس هم نمایندگان مردم در حوزههای مختلف هستند. اما مقایسهای آماری بکنیم. به واسطه قوانین عادی کار به جایی رسیده است که مجموعه نمایندگان مجلس نماینده اقلیتی از مردماند، نه اکثریت مردم... قانون انتخاباتِ اول میگفت هرکس در حوزه انتخابیه خودش باید 50 درصد به اضافه یک رأی بیاورد. بعداً در اجرا مشکلاتی پیدا شد و به 30 درصد تبدیل شد. باز تبدیل به 25 درصد شد. در بهترین شرایط، متوسط آرای کسانی که در دور اول به مجلس راه پیدا میکنند، 30 درصد آراست؛ یعنی 70 درصد شرکت کنندگان مشارکت ندارند ... اما در قانون ریاست جمهوری فرق میکند، باید 50 درصد به علاوه یک نفر باشد. معمولاً هم در ریاست جمهوری چون تمرکز هست، مشارکت مردم هم بالاتر است. .. ضمن اینکه بحثهای حقوقی هم دارد، که اگر موقعی خدای نکرده نهادها نماینده اقلیت شدند، آیا اینها اصلاً مشروعیت و اجازه حکمرانی دارند؟»
این بخش از سخنان آقای احمدی نژاد از چند جهت قابل نقد و خدشه است و متاسفانه همه مشکل از آنجا ناشی می شود که رئیس جمهور محترم به آرای بیست و پنج میلیونی خود غرَه شده اند و ظاهرا چیزی جز ظاهرا این تعداد رأی را نمی بینند.
اولا چرا بر اساس قانون اساسی، رئیس جمهور دومین مقام رسمی کشور است، در حالی که اولین مقام رسمی کشور یعنی رهبری، مانند رئیس جمهور مستقیما با رأی مردم انتخاب نمی شود؟ پاسخ روشن است چون بر اساس استخوان بندی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بر گرفته از قرآن و روایات مسلم است، رأی مردم مشروعیت آور نیست بلکه نشانه مقبولیت است و البته مقبولیت در جای خود و از منظری دیگر به اندازه مشروعیت مهم است. برای همین بر اساس مبانی شیعه امیرالمومنین و اهل بیت عصمت و طهارت، هر چند در مقاطعی مقبول اکثریت مردم زمان خود نبودند اما مشروعیت حکمرانی و امامت بر مردم را داشتند.
علاوه بر این، بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور نیز تا زمانی که حکم تنفیذ خود را از فقیه جامع الشرایط و نایب امام زمان دریافت نکرده، ریاستش مشروع نیست و اساسا مردم با این شرط – که اگر رهبری، حکم رئیس جمهور را تایید و تنفیذ کرد، به او رأی می دهند- و این دلیل آن است که قانون اساسی ما فردی (رئیس جمهور) را که مستقیما با رأی مردم انتخاب شده را بعد از فردی (رهبری) می داند که بر اساس رأی مستقیم مردم انتخاب نشده اما باید از شرایط مهم ایجابی و سلبی ، اثباتی و ثبوتی ای مانند عدالت و عدم اصرار بر گناه، عدم تمایل به دنیا، شجاعت، مدیریت و فهم درست از دین که همان قدرت اجتهاد است، برخوردار باشد.
علاوه بر همه اینها نباید از یاد ببریم که حتی رئیس جمهور منتخب با رای پنجاه درصد به علاوه یک نیز، منتخب اقلیت جامعه است و نه منتخب اکثریت جامعه . چرا که به عنوان مثال در خصوص شخص آقای احمدی نژاد که 25 میلیون آرا – که بیشترین میزان رأی روسای جمهور بوده است - را به دست آورد، در حقیقت ایشان آرای 25 میلیون از 75 ایرانی را به دست آورد.
بله شاید گفته شود که 25 میلیون رأی از 40 میلیون نفری که واجد صلاحیت بودند ملاک است. در این صورت این سئوال پیش می آید که
چه کسی آن 35 میلیون نفر دیگر را از این حق محروم کرده است؟ آیا غیر از این است که آنها نیز با همین «قوانین عادی» از حق رأی دادن محروم شده اند! اساسا چرا باید احکام و تصمیمات رئیس جمهوری که 25 میلیون به وی رأی داده اند، برای کسانی که به وی رأی نداده اند یا اصلا رأی نداده اند، الزام آور باشد؟ آیا اگر حکم تنفیذ رهبری در قانون اساسی پیش بینی نشده بود، جامعه دچار هرج و مرج نمی شد!
بنابر این آقای احمدی نژاد نباید خود را منتخب اکثریت جامعه و نمایندگان مجلس را منتخب اقلیت جامعه بداند، بلکه در حقیقت نمایندگان و رئیس جمهور هر دو نمایندگان اقلیت به حساب می آیند و این در ذات دمکراسی است. توضیح بیشتر این که نمایندگان مجلس بر اساس قانون عادی ای با 25 درصد مشارکت نماینده مردم می شوند که رئیس جمهور نیز بر اساس همان «قانون عادی» از میان 70 میلیون انسان زنده در حال حیات با 25 میلیون رأی رئیس جمهور می شود.
نکته مهم این که اساسا دمکراسی و مراجعه به آرای عمومی یک راهکار عقلی در شرایط امروزی و در برابر حاکمیت های دیکتاتوری تک فردی و سلطنتی است که البته نتیجه این دمکراسی جز حاکمیت اقلیت بر اکثریت نیست اما قطعا راهکاری مناسبتر از راهکارهای دیگر است. البته نه باید از یاد برد که دمکراسی های رایج در دنیا به دلیل این که به وسیله سرمایه داران پشتیبانی و آرای مردم مدیریت می شود به مراتب پر آسیب تر از مردم سالاری دینی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی این راهکار عقلی و البته اضطراری و در ظاهر ناقص را با حکم تنفیذ مجتهد و فقیهی که دین را می فهمد، دنیاطلب نیست، به گناه اصرار ندارد، شجاعت و قدرت مدیریت دارد – که نزدیکترین شرایط به امام معصوم است – تکامل بخشیده است.

3 . رئیس جمهور گفته اند : «اگر میگوییم ولایت مطلقه فقیه، چون اینجا (در قانون اساسی) هست.»
ظاهرا این جمله آقای احمدی نژاد در همایش قوه مجریه در حقوق اساسی، سهو لسان از جانب ایشان است چون با بسیاری از مبانی فکری و سخنان دیگر ایشان که در گذشته بیان شده در تناقض است.
اگر مشروعیت ولایت فقیه یا حتی مشروعیت مطلقه بودن ولایت فقیه به قانون اساسی است، پس مشروعیت قانون اساسی به چیست؟ به آرای مردم ! قطعا مقبولیت آن به رأی مردم است اما مشروعیت و حجیت آن به چیست؟! بنابر این و بر اساس دلایل خلاصه ای که ذکر شد، بی شک باید مشروعیت قانون اساسی را از تأیید فقیه جامع الشرایطی همچون امام خمینی (قدس سره) دانست که با تیزبینی در همان سال نخست جمهوری اسلامی، مقبولیت آن را نیز به رأی مردم گذاشت.

ب – نقدی بر ادبیات حکم رئیس جمهور برای مشایی
هفته گذشته اما یک اقدام دیگر رئیس جمهور هم حاشیه ساز شد. در حکمی که احمدی نژاد برای رئیس دفتر خود صادر کرده بیش از بیست صفت برجسته برای مشایی بکار برده شده که عبارتند از: «مومن، پاک، صبور، دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق ارزشهای الهی، عمیقا عارف، دلبسته به ارزش های الهی، متعهد به حاکمیت جهانی توحید، مدیر، مدبر، متعهد به آرمان مهدوی، امین، توانمند، هدیه الهی، افتخاری بزرگ، ژرف اندیش، با همت، دارای سعه صدر، جامع نگر، شایسته، عاشق آحاد مردم جهان، منشا خدمات فراموش نشدنی»
معلوم نیست آیا این حکم عالی ترین مقام اجرایی کشور و رئیس جنبش عدم تعهد برای رئیس دبیرخانه این جنبش است یا زیارت وارثی جدید برای یکی از اولیاء الله!
اما این که چرا احمدی نژاد تا این اندازه به مشایی ارادت دارد، همواره سئوال بی پاسخی بوده است که نزدیکان دیروز و حتی امروز رئیس جمهور از پاسخ به آن عاجز مانده اند. واقعا مگر مشایی کیست که احمدی نژاد این گونه در وصف او مدیحه سرایی می کند.
به نظر می رسد که رئیس جمهور با این حکم، پیش از آنکه تکلیف دبیرخانه جنبش عدم تعهد را مشخص کرده باشد، تکلیف کاندیدای مورد حمایت خود در انتخابات یازدهم را مشخص کرده. احمدی نژاد با این حکم نه تنها مشایی را از یک جایگاه اجرایی در کنار خود که می تواند برای فعالیت های انتخاباتی او حاشیه ساز شود دور کرده، بلکه با این امضای پر رنگ در حقیقت به دنبال آن است که به دستگاه نظارتی ای چون شورای نگهبان پیغام دهد که تا این اندازه پای مشایی ایستاده است.
اگر بگذریم از این که شورای محترم نگهبان بر اساس وظایف قانونی خود چگونه تصمیم خواهد گرفت و این که آیا اتفاق مشابه ای مانند رد صلاحیت مصطفی معین، کاندیدای افراطی اصلاح طلبان و تایید آن با حکم حکومتی مقام معظم رهبری در انتخابات یازدهم برای اسفندیار رحیم مشایی اتفاق خواهد افتاد، نگارنده معتقد است که ای کاش فرصتی فراهم آید تا مشایی با حمایت آقای احمدی نژاد در گردونه انتخابات وارد شود، تا با دست مردم تکلیف برخی چهره های مغرور به رأی مردم مشخص شود.
خاتمی هم مانند احمدی نژاد در روزهای پایانی عمر دولتش می پنداشت که اگر بگوید ماست سیاه است، مردم به دلیل عشق و ارادت به او خواهند گفت ماست سیاه است. بر همین اساس در انتخابات نهم ریاست جمهوری علی رغم چراغ سبزهای هاشمی برای اتحاد با او ، به حمایت آشکار از معین پرداخت و با حضور ناشیانه در وزن کشی انتخابات، رأی بیست میلیونی خود را به چهار میلیون رأی کاهش داد.
احمدی نژاد سال 91 فراموش کرده که اگر در سال 84 توانست دل ها را همراه خود کند، به دلیل آن بود که رویکردش به دست آوردن قدرت نبود بلکه رویکردش خدمت و احیای گفتمان انقلاب بود. احمدی نژاد سال 91 فراموش کرده که وقتی در سال 84 در دانشگاه صنعتی اصفهان به قد و قیافه او ایراد می گرفتند که برای ریاست جمهوری مناسب نیست، در پاسخ می گفت این قیافه اگر برای ریاست جمهوری مناسب نیست برای نوکری مردم که مناسب است. احمدی نژاد سال 91 فراموش کرده که مهمترین شاخصه اش در سال 84 ویژگی ولایتمداری اش بود و امروز ...
واقعا اسفندیار رحیم مشایی کیست که احمدی نژاد سال 91 همه حیثیت خود را خرج آن می کند؟! چهره ای که از سال های ابتدایی دولت نهم همواره حاشیه ساز بود. ارادت احمدی نژاد به او کار را به آنجا رساند که یک سال بعد از انتخابات نهم، آیت الله مصباح به حلقه ای از شاگردان خود توصیه کردند تا در عین حمایت از جهت گیری های انقلابی رئیس جمهور، مراقب ایده ها و افکار غلط مشایی باشند و تاکید کردند که این فرد در آینده احمدی نژاد را زمین خواهد زد.
روزهایی که هنوز می توانستیم به دیدن احمدی نژاد برویم، فرصت هایی پیش می آمد تا با مشایی هم صحبت شویم. در این فرصت ها که عمدتا به نقد مواضع حاشیه ساز مشایی اختصاص می یافت، او را مهندسی یافتم که در فرضی خوش بینانه، دوست دارد اندوخته های ناقص دینی خود را با بسته بندی و اصطلاحات جدید وارد بازار کند.
مشکل او وقتی دو صد چندان می شود که با واکاوی گذشته پر حرف و حدیث وی در می یابیم او حتی در سیر مطالعاتی خود از نشست و برخاست با یک استاد متخصص دینی محروم بوده، برای همین هم معمولا اظهار نظرهای دینی او با اعوجاج، حاشیه و اعتراض فقها و علمای دینی همراه بوده است.
گذشته از اینها مشایی اعتقادی به اسلام فقاهتی ندارد، اسلام او اسلام منهای روحانیت است. این مشکل نه در مشایی بلکه در بسیاری از چهره های دانشگاهی دیگر که مطالعات اندک دینی داشته اند - مانند شریعتی و بازرگان - خود نمایی کرده و البته عاقبت همه آنها در عین اینکه مورد طمع بیگانگان قرار گرفته اند، انحراف از مبانی دینی و سیاسی بوده است.
حکم احمدی نژاد برای مشایی یک حکم انتخاباتی بود که دیگر بوی خدمت از آن مشام نمی رسد بلکه بوی حفظ قدرت از آن به مشام می رسد و این همان بویی بود که مردم را از دولت های قبل جدا کرد.


ارسال شده در توسط بچه ریشو

با سلام

من طرفدار احمدی نژادم

و به این افتخار می کنم

 من دونبال ایران ایرانیت نیستم

من طرفدار ایران اسلامی ام

بیک سئوال تا حالا چقدر پای حرف احمدی نژاد نشسته ایم

نه این کعه توی روزنامه های مخالفش بخونیم نه حرف رو از خودش بشنویم

بخدا خیلی از مردم که از دست احمدی نژاد ناراحت هستند خیلی وقته که پای حرف احمدی نژاد نشستند و برعکس با روز نامه های مخالف احمدی نژاد  حرف های احمدی نژاد رو شنیدن

عزیز کی گفته مخالف در مورد دوشمنش واقعیت رو می گه ؟؟

بابا احمدی نژاد یه پارا گراف حرف می زنه آخرش مخالف اول آخر جمله رو میزنه ، نقطه و... بر میداره اون موقع می گه احمدی نژاد این رو گفت

بابا روزنامه ... می گه احمدی نژاد با رهبر مخالف هست ولی وقتی که احمدی نژاد در رابطه با امام خامنه ای صحبت می کنه این روز نامه کلا اون قسمت رو سانسور می کنه و همه فکر می کننند که احمدی  نژاد در این رابطه صحبتی نکرده !!!!!1

بابا جان وقتی با یکی مخالفت یا موافقت می کنید 2 تا سخنرانیش رو کامل گوش کنید ببینید چی می گه نه این که فقط از این و اون بشنوید

 بین راست و دروغ 4 انگشت فاصله است

در خانه اگر کس است

یک حرف بس است


ارسال شده در توسط بچه ریشو
<      1   2