سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران اسلامی

مروری بر ناکارآمدی در برخورد با اعتراضات اجتماعی در دولت اصلاحات/
ماجرای کشته شدگان اعتراضات سمیرم، سبزوار و ایذه که جلیلی به آن اشاره کرد چه بود؟

سومین مناظره انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری یازدهم حال و هوای متفاوتی با دیگر مناظره ها داشت به نحوی که بحث ها چالشی و مهم و سرنوشت سازی را در خود جای داد. 

به گزارش رجانیوز یکی از بخش های جالب این مناظره اشاره دکتر جلیلی به ناکارآمدی دولت اصلاحات در برخورد با اعتراضات اجتماعی پیش آمده در شهرستان های مختلف کشور در آن سال ها بود.

دکتر جلیلی در واکنش به ادعای عارف مبنی بر عدم وجود آزادی عنوان کردچند نکته را می خواهم عرض کنم و می خواهم توضیح آقای عارف را بشنوم و آن این است که آقای عارف خیلی از بحث آزادی و موارد این چنینی مطرح کرده است می خواهم بدانم این چند موردی که وجود دارد در زمانی که جناب عالی در مسئولیت بودید آیا آنها آزادی نبود؟
جلیلی گفتنمی خواهم بگویم بحث دو جناح خاص است حقوق مردم را بحث می کنم چرا در زمان دولت شما هر اعتراض اجتماعی که می شد با بدترین وضع برخورد و در قضیه بی تدبیری می شد که آقای عارف گفت آیا می توانید مثال بزنید ؟

جلیلی گفتدرسمیرم هشت نفر ،در ایذه چهار نفر ،در فیروز آباد چهار نفر و در سبزوار یک نفر به خاطر اعتراض های اجتماعی کشته شده اند که آقای عارف گفت آیا اینها زیر نظر دولت بوده است.

جلیلی گفتاینها زیر نظر شورای تامین استان و استانداری هاست باید اینها را ببینیم که همه این برخوردها زیر نظر دولت، وزارت کشور و شورای تامین استان ها بوده است.

اما این وقایع و حوادث چه بود و چرا در رسانه های آن زمان بازتابی پیدا نکرد؟ ماهنمامه راه پس از انتخابات سال 88 با انتشار گزارشی به قلم روح الله امین آبادی به بیان زوایای این ناکارآمدی آشکار و بزرگ که متاسفانه به جان باختن تعدادی از مردم منجر شد اشاره کرده است که در ادامه می خوانید:

 

انتخابات ریاست جمهوری دهم اولین انتخابات در تاریخ دموکراسی ایران نبود که در درگیریهای پیش یا پس از آن خون هایی ریخته شد .

با این وجود گروه هایی که با کشاندن رای دهندگان به خیابان ها نتوانستند نتایج قانونی انتخابات را تغییر دهند سعی کردند با تکیه بر بی توجهی های همیشگی نخبگان سیاسی ایران کشته شدن افراد در ماجرای این اعتراضات خیابانی غیر قانونی را امری فوق العاده بزرگ، بدیع و نافی کل مشروعیت نظام جلوه دهند .

کشته شدن معترضین (حتی در جریان یک اعتراض سیاسی غیر مجاز) نشانه ناکارآمدی “بخش هایی از نظام” است اما هیچ گاه نمی تواند نافی مشروعیت کل نظام باشد. مخصوصا آن که علم نفی مشروعیت نظام از جانب عده ای بلند شده باشد که سابقه کشتار معترضین در جریان اعتراضات اجتماعی و سیاسی دوران حکومت خود و همفکران سیاسی شان کم نیست.

آن چه در زیر می خوانید نمونه هایی از این موارد است.

سبزوار: برخورد قانونی با عوامل یک سوء تفاهم

چهارشنبه هفتم شهریور 1380 در پی انتشار خبر تقسیم استان خراسان به سه استان و اعلام نشدن نام سبزوار به عنوان مرکز یکی از سه استان تازه تاسیس ، اعتراضات در این شهر آغاز شد. روز اول دفتر سید آبادی یکی از نمایندگان سبزوار و همچنین فرمانداری این شهر هدف هجوم معترضین قرار گرفت . روزنامه ایران در شماره روز یکشنبه 11 شهریور ماجرا را به نقل از خیر آبادی دیگر نماینده سبزوار این گونه توصیف کرده است :

پنجشنبه گذشته مردم سبزوار با بستن راه تهران – مشهد راهپیمایی را به خشونت کشاندند و این خشونت به داخل شهر کشیده شد و منجر به درگیری نیرو های نظامی و انتظامی با مردم شد که طبق آخرین خبرها یک نفر از عزیزان سبزواری جان خود را از دست داد ، حدود 37 نفر مجروح شدند که 12 نفر آن ها دچار شکستگی دست و پاشدند . دو نفر از مجروحان که حالشان وخیم است با انتقال به مشهد از مرگ نجات یافتند . دکتر خیر آبادی در مورد عده بازداشت شدگان گفت : منابع غیر رسمی دستگیر شدگان را 154 نفر اعلام کردند.”

سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت در نخستین مصاحبه خبری خود حوادث سبزوار را “سوء تفاهمی که برای مردم این شهر رخ داده” توصیف کرد و بدون این که از آسیب دیدگان دلجویی کند و یا به تلفات این اعتراض اجتماعی اشاره ای بکند ابراز امیدواری کرد ” همه مقصران و کسانی که از این وضعیت رخ داده فرصت طلبی کرده و به همبستگی مردم لطمه وارد ساختند ، برخوردی قانونی ، منطقی و درست صورت گیرد”.

سمیرم: قربانیان اعتراض به یک تقسیم

27مرداد 82 خبری روی تلکس خبرگزاری ها قرار گرفت مبنی بر این که هشت نفر در درگیری ماموران نیروی انتظامی استان اصفهان با مردم سمیرم کشته شده اند. 6 تن از کشته ها از مردم بودند و 2 تن از ماموران نیروی انتظامی . آن چه مردم سمیرم را به اعتراض واداشته بود مصوبه پنج روز قبل هیات دولت درباره جدایی دهستان وردشت و سمیرم و الحاق آن به شهرستان تازه تاسیس دهاقان بود . سایت خبری بازتاب آن زمان تعداد معترضان را 3 هزار نفر اعلام کرد.

علی افشاری عضو شورای شهر وقت سمیرم چند روز بعد از حادثه در گفتگویی با خبرگزاری فارس گفت :

اعتراض مردم سمیرم به جدایی دهستان وردشت از شهرستان شان در آغاز کاملا عاری از خشونت بوده و خشونت ها پس از سه چهار روز تحصن آرام در فرمانداری سمیرم و پاسخگو نبودن هیچ یک از مسئولان استانداری یا وزارت کشور دولت اصلاحات آغاز شده است.

کرامت الله عمادی نماینده وقت سمیرم هم یک روز قبل در نطقی در مجلس شورای اسلامی “عناد و غرض ورزی عده ای که با برخی افراد در استانداری اصفهان در ارتباطند” را علت تشنج و در گیری درسمیرم توصیف کرده بود.

در آن سو حسن رمضانیان پور نماینده شهرضا (همسایه سمیرم)در مجلس در گفتگویی با خبرگزاری فارس عامل تشنج در سمیرم را “برخی اعضای فرصت طلب شورای این شهر ” که به گفته او ” برای پوشاندن نقطه ضعف خود موضوع وردشت را بهانه قرار داده اند” معرفی کرد.

محمود میرلوحی ، معاون حقوقی و امور مجلس موسوی لاری هم در گفتگویی با ایسنا ضمن دفاع از تصمیمی که که درباره انتزاع وردشت از سمیرم گرفته شده بود بدون نام بردن از کسی عده ای را عامل بروز درگیری معرفی کرد که به گفته او ” همیشه سعی می کنند بر موقعیت ها و مشکلاتی که پیش می آید موج سواری کنند “میر لوحی سپس ادامه داده بود که استاندار اصفهان مکررا ماموران نیروی انتظامی را از تیراندازی منع کرده بود اما اوضاع از کنترل خارج می شود و حتی تلاش وزیر کشور هم برای آرام کردن اوضاع به جایی نرسید . در نهایت در تیر اندازی ماموران نیروی انتظامی به سوی مردم سمیرم 6 نفر از آن ها کشته شدند.

بسیاری از کسانی که آن روزها پیگیر ماجرای کشته شدن مردم سمیرم بودند متوجه نشدند با عوامل این رویداد (هرکس که بود)چه برخوردی شد . آن زمان هیچ کس تلاش نکرد اتهام “کشتار مردمرا به پای کل نظام بنویسد و آن را زیر سوال برنده مشروعیت نظام بداند . خون آن شش نفر هم دامن هیچ یک از مقامات دولت اصلاحات ، نظام و حتی مقامات درجه دو و سه استان اصفهان را نگرفت.

روزنامه اعتماد دوازدهم مهر 82 موضع موسوی لاری وزیر کشور خاتمی را این گونه منتشر کرد:

وزیر کشور درباره رویکرد این وزارتخانه نسبت به عوامل پدید آورنده حادثه سمیرم گفت : نباید هیچ محدودیتی دربرخورد با عوامل این حادثه وجود داشته باشد . موسوی لاری درحاشیه همایش فرمانداران با اعلام این مطلب که گزارش حادثه سمیرم هنوز به صورت رسمی در اختیار وی قرار نگرفته گفت : وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی به ما اعلام کردند که عوامل اصلی این حادثه را شناسایی کرده اند . اما امیدواریم در فرصتی مناسب با “عوامل تخریب و آشوب ” و” کسانی که کشته شدن تعدادی از افراد را در این شهرستان موجب شدند” برخورد شود و دستگاه قضایی هم ان شاء الله در این مساله با ما همکاری خواهد کرد.”

اصل موضوع انتزاع وردشت از سمیرم هم در نهایت با ابطال مصوبه هیات دولت در دیوان عدالت اداری به پایان رسید:

هیات همومی دیوان عدالت اداری مصوبه شماره 28822 ت \22099مورخه 22 مرداد 82 کمیسیون م.ض.ع اصل 138 قانون اساسی را در خصوص انتزاع دهستان وردشت از بخش مرکزی سمیرم و الحاق آن به مرکزیت شهر دهاقان را صرف نظر از این که موجب اغتشاش و بی نظمی در منطقه را فراهم نموده بود ، برخلاف مادتین 10 و 13 و تبصره یک ماده چهار قانون تقسیمات کشوری قلمداد و به اتفاق آرا ابطال نمود . این بخشنامه خلاف قانون و اختیارات کمیسیون سیاسی – دفاعی دولت تشخیص داده شد . “(خبرگزاری فارس ، دوم شهریور 1382)

فیروز آباد و ایذه قربانیانی از جنس شهروندان درجه دو

شنبه دوم اسفند 1382 در پی اعلام نتایج انتخابات مجلس هفتم در حوزه فیروزآباد ، تعدادی از اهالیشهر در اعتراض به نتایج اعلام شده به سمت فرمانداری حرکت کردند . ظاهرا در جریان حرکت مردم به سوی فرمانداری ماموران یکی از پاسگاه های نیروی انتظامی با معترضین درگیر می شوند و در تیراندازی با مردم یک نفر کشته می شود . پس از این حادثه درگیری ها شدت می گیرد و با اضافه شدن به جمعیت ، اوضاع شلوغتر و تخریب شهر آغاز می شود و چند روز ادامه می یابد.

معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور دولت خاتمی چهار روز بعد ، در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا تعداد کشته های این ماجرا را چهار نفر اعلام کرد . علی اصغر احمدی در همان مصاحبه تلفات درگیری های مشابهی را که همان روز (شنبه پس از انتخابات)در ایذه روی داده بود ، سه نفر اعلام کرد . این درحالی است که معاون سیاسی امنیتی استانداری خوزستان که به صحنه نزدیک تر بود دو روز قبل در گفتگویی با خبر گزاری ایسنا کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات در این شهر را چهار نفر اعلام کرده بود.

ایسنا ماجرای درگیری های بعد از انتخابات مجلس هفتم در این شهر به نقل از فرماندار وقت ایذه این گونه توصیف کرد :

وی در مورد حادثه‏ی شهرستان ایذه، گفت: بعد از اینکه نتایج آرا مشخص شد تعدادی به خیال اینکه می‏توانند انتخابات را زیر سوال ببرند، به طرف فرمانداری حرکت و قصد داشتند که آن را تصرف کنند.

فرماندار ایذه، در مورد اوضاع فعلی شهر گفت: اوضاع شهر آرام و زندگی عادی در جریان است، البته نزدیک به سه میلیارد تومان خسارت مالی به اماکن دولتی این شهرستان وارد شده است و تاکنون در ارتباط با این حادثه سی نفر شناسایی شده‏اند که تعدادی از آنها اعتراف کرده‏اند. “

کشته شدن هفت نفر از معترضان در انتخاباتی که وزارت کشور دولت خاتمی مسئول اجرای آن بود نه تنها به پای او و وزارت کشور ثبت نشد حتی به نام فرمانداران ایذه و فیروزآباد هم نوشته نشد و هیچ کس هم به کشته شدگان لقب شهید نداد.

امروز پس از شش سال بسیاری از نخبگان و روزنامه نگاران ایرانی حتی بک بار هم به گوششان نخورده که پیش از ظهر دوم اسفند 82 هم هفت نفر از کسانی که با هر استدلالی به این نتیجه رسیده بودند که رای آن ها دزدیده شده و باید “رای من کو؟” سر بدهند در درگیری های پس از انتخابات در دو شهر که جمعیتشان سرجمع سیصد هزار نفر نمی شد کشته شدند . آیا چون آن هفت نفر تهرانی نبودند کسی به آن ها لقب شهید نداد ؟ یا به خاطر آن که شهروند درجه دو بودند؟ یا اصلا به خاطر این که صرف نمی کرد…؟!

نکته :

1در این نوشتار به حوادث رخ داده در دولت 8 ساله آقای هاشمی از جمله آشوب های مشهد و قزوین نپرداخته ام.

علت این امر را می توان نبود منابع رسانه ای معتبر که این آشوب ها را پوشش داده باشد عنوان کرد.

آن چه که مسلم است، خفقان رسانه ای در 16 سال دولتین هاشمی و خاتمی مانع انعکاس اخبار این قبیل آشوب ها می شد و شاید معترضان با چماق مخالفان آزادی سرکوب می شدند ! و یا همانند دولت میرحسین موسوی که مخالفان را با اتهام وابستگی به اسلام آمریکایی ساکت می کردند کسی را یارای سخن گفتن در مورد اقدامات این حضرات نبود.

خبر مرتبط

پاسخ های جالب جلیلی به برخی مدعیات عارف در مناظره تلویزیونی

جلیلی: چرا در دولت اصلاحات هر اعتراض اجتماعی با بدترین وضع برخورد شد/ماجرای سبزوار، سمیرم، ایذه و فیروزآباد چه بود؟/ عارف:چرا باید بر علیه هم فقط از حربه چماق استفاده کنیم

 


ارسال شده در توسط بچه ریشو

 

نامه معین به خاتمی در مورد دانشجویاننامه معین به خاتمی در مورد دانشجویان


ارسال شده در توسط بچه ریشو
ارسال شده در توسط بچه ریشو

ه گزارش جهان به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ هر چه به زمان برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می‌شویم، تعداد دیدارهای مناسبتی چهره‌های سیاسی کشور با گروه‌های مختلف مردمی از جمله فرهنگیان، دانشجویان و... یکی پس از دیگری افزایش می‌یابد.

 
در این میان محمد خاتمی نیز به دنبال جذب حداقلی گروه‌های مردمی و موضع‌گیری‌هایی متناسب با شرایط روز است. خاتمی این‌ روزها از "ضرورت برگزاری انتخابات آزاد"، "مردم‌سالاری سازگار با دین"، "علاقه‌مندی به علی‌اکبر ناطق‌نوری" و ...سخن می‌گوید.

 
محمد خاتمی در آخرین دیدار خود با تعدادی از دانشجویان که در روز دوم آبان 1391 در حیاط دفتر کارش برگزار شد، مدعی شده است: "من در انتخابات سال 88 هیچگاه از واژه تقلب استفاده نکرده‌ام(!)"

 
واژه‌ها و عبارات منتخب محمد خاتمی در این روزها، باید بتواند مسیر سنگلاخ بازگشت طیف منتسب به وی را، به سوی انتخابات هموار کند. اینکه خاتمی"طرح ادعای تقلب در انتخابات" را پس بگیرد، انتظار می‌رفت چرا که حرکت به سمت انتخابات با چنین انگی بر پیشانی اصلاحات تقریبا غیرممکن است.

 
اما سوال اینجاست، مخاطبان سخنان اخیر خاتمی این برائت وی از" طرح ادعای تقلب در انتخابات" را تنها به استناد اینکه "هیچ‌گاه از واژه تقلب استفاده نکرده‌ام" می‌پذیرند؟!

هرگز نگفتم


 
    محمد خاتمی به عنوان اصلی‌ترین حامی میرحسین موسوی درانتخابات سال 1388 در حالیکه قبل از برگزاری انتخابات از ضرورت تشکیل "کمیته صیانت از آراء" سخن می‌گفت، در روز جمعه 22 خرداد هنگام انداختن رأی خود به صندوق، در یک موضع‌گیری تعجب‌برانگیز، سعی بر القای ادعای تقلب داشت: "همه‌ی شواهد امر حاکی است، موسوی انتخابات را برده است اما من پیش‌گو نیستم."

 

    وی صبح روز بعد از انتخابات یعنی زمانی که آرا هنوز در حال شمارش بود، به همراه «میرحسین موسوی» و «سیدحسن خمینی» به دیدار «هاشمی رفسنجانی» می رود. به گفته‌ هاشمی، خواسته‌ این سه نفر در دیدار ظهر 23 خرداد، "ابطال انتخابات بود و راه‌های قانونی را نیز قبول نداشتند."

 
    خاتمی در روز 25 خرداد، با صدور بیانیه‏ ای به مناسبت تظاهراتی که بنا بود حامیان موسوی در تهران برپا کنند، می‌نویسد: "آن‌چه در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد، باعث خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی و منجر به واکنش‏ های طبیعی و پر احساس مردم عزیز ما در سراسر کشور(!) شده است. این حق مسلم مردم است که خواستار حفظ آرای خود شوند و وظیفه‌ مسلم مسئولان کشور است که امانت‌دار این آرا باشند و تلاش کنند اعتماد عمومی که بزرگ‌ترین پشتوانه‌ کشور و نظام است، حفظ و تقویت شود." وی در ادامه می‌نویسد:"خواسته‌های موسوی روشن است و مطالبات وی، خواست همه‌ ماست."

 
روز 26 خرداد، جمعی از نمایندگان کاندیداها، نمایندگان مسئولان اجرایی، نظارتی و کمیسیون تبلیغات انتخابات به دیدار رهبر معظم انقلاب می روند و جواب قاطعی از زبان رهبر انقلاب می‌شنوند: "یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبه‌رویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد."


 
    خاتمی اما در واکنش به بیانات رهبر انقلاب، طی بیانیه‌ای به مناسبت تظاهرات حامیان موسوی در شنبه 30 خرداد، «انتساب حرکت سالم مردم به بیگانگان» را «جلوه‏‌ای از سیاست‏ های نادرست» می‌داند که «سبب دورتر شدن مردم از حکومت می‏‌شود.» او در این بیانیه نیز می‌نویسد: "در ایران انتخاباتی برگزار شده است و انبوهی از مردمان بزرگوار که آن حماسه‌ حضور را آفریدند نتیجه‌ اعلام شده را باور ندارند و به آن معترض‏‌اند. اعتماد عمومی در این زمینه لطمه دیده است و بستن راه اعتراض مدنی به روی مردم به معنی گشودن راه‏ های خطرناکی است که خدا می‏‌داند به کدام سرانجام برسد."

 
    خاتمی 8 تیر 88 می‌گوید: "به هر حال حادثه‌ای رخ داده و مردم به آن اعتراض دارند؛ باید اشکالات را رفع و مردم را قانع کرد. حل این مسأله می‌تواند با تشکیل یک «هیأت بی‌طرف» صورت پذیرد." 

 
هدف خاتمی در این‌جا از ارایه‌ پیشنهاد تشکیل «هیأت بی‌طرف»، در حقیقت برداشتن اولین گام برای دور زدن قانون اساسی و  بی‌اعتبار کردن نهادهای قانونی از جمله شورای نگهبان و وزارت کشور بود؛ این نظریه بعدها به شکل کامل‌تری در قالب طرح «رفراندوم» از سوی خاتمی ارایه شد و نشان داد که وی هنوز نقشه‌ ابطال انتخابات را در سر دارد.


 
    خاتمی در ادامه‌ فعالیت‌های خود در ارتباط با حوادث پس از انتخابات، یک بار خواستار تحقیق و تفحص مجلس از انتخابات شد (7 مرداد88) و یک بار دیگر «همه پرسی» را راه برون رفت از شرایط موجود دانست.(28تیر88)

 
بله؛ محمد خاتمی در فتنه 88 هیچ گاه در مواضع، سخنرانی‌ها و بیانیه‌هایش از واژه‌ «تقلب» استفاده نکرد، اما تمام مواضع و اظهارات وی پیش از برگزاری انتخابات 88 و در جریان فتنه 88 تماما حول محور عدم تمکین به نتیجه انتخابات و رای مردم بود به گونه‌ای که در مواضع و اظهارات وی، پیگیری درخواست گستاخانه "ابطال انتخابات" موج می‌زند؛ حال با این اوصاف باید از خاتمی پرسید که اگر وی قائل به وقوع "تقلب" در انتخابات 88 نبوده (بنابر ادعای اخیر خاتمی) پس بر چه اساسی خواستار "ابطال انتخابات" به عنوان کف خواسته خود و دوستان فتنه‌گر خود شده بود؟! 

 
هر چند که کلی‌گویی، محافظه‌کاری و ترس، عدم شفافیت در مواضع و گفتار از ویژگی‌های خاص محمد خاتمی پیش از انتخابات 88 محسوب می‌‌شود اما فتنه 88 فرصتی شد که محمد خاتمی تا حدی پوسته منافقانه خود در ادعای دفاع از نظام و انقلاب را بشکند و برخلاف مشی سابق خود، بی‌پروا و گستاخانه شمشیر به چهره نظام و انقلاب بکشد به گونه‌ای که خاتمی در کارزار فتنه 88 تا درخواست ابطال انتخابات، حمایت تام از آشوبگرانی که جان و مال مردم را برای ماه‌ها مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند، بر زبان جاری کردن توهم "پایین کشیدن رهبری از جایگاه مقتدر خود"، همدستی و همراهی کامل با ایادی رژیم صهیونیستی و آمریکا برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران و ... نیز پیش رفت.

 
اما خاتمی پس از فروکش کردن آتش فتنه و "خلع ید" شدن دوستان و همراهان آشوب‌گر و فتنه‌گر خود، تازه متوجه بزرگترین اشتباه محاسباتی استراتژیک طول عمر سیاسی خود شد به گونه‌ای که حوادث و اتفاقات 88 و نقش مستقیم محمد خاتمی در آن، دیگر مفر و گریزی برای حک شدن لقب "سران فتنه" بر پیشانی خاتمی باقی نگذارد و تا امروز تمام تلاش خاتمی برای فرار از عواقب کرده خود در فتنه و حتی اعلام برائت‌های جسته و گریخته وی از چهره‌های تندرو و شاخص جنبش به اصطلاح سبز و ادعای مضحک اخیر وی مبنی بر اینکه "من در انتخابات سال 88 هیچگاه از واژه تقلب استفاده نکرده‌ام" نیز راه به جای نبرده و نخواهد برد


ارسال شده در توسط بچه ریشو

 

نمونه ای از این مسائل مطرح شده در روزنامه ها و جراید در دوران اصلاحات: 

 1-     تلاش برای قرار دادن جمهوری اسلامی در مقابل دموکراسی و آزادی مدنی. سالار بهزادی، روزنامه صیح امروز، 23/8/78 : « سیره حضرت علی(ع) و سابر فرق مذهبی در صدر اسلام، دموکراسی در انتخاب رهبری و عدم تعیین رهبر برای مردم بوده است.»

2-     سازماندهی حملات لجام گسیخته به باورهای ملی- مذهبی و ارزشهای حیاتی. غلامرضا سالار بهزادی، روزنامه صبح امروز ، 23/8/78:« تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است.»

3-     تلاش این گروه برای تمسخر گرفتن مبارزه حق و باطل. محمد سعید حنایی کاشانی، ماهنامه کیان، فروردین 78: « تراژدی حسین بن علی مشابه تراژدی آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.»

 

 

 

 

 

 


4-     سست کردن پایه های اعتقادی نسل جوان نسلت به معاد و آخرت. عبدالکریم سروش :« فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.»

5-     تبلیغ گسترده مبانی نظری فرهنگ غرب و زیر ساخت های تئوریک فرهنگ آمریکایی. سید محمد خاتمی، روزنامه سلام، 3/2/75 : «‌امروز به جرات می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است هیچ تحولی کار ساز نخواهد بود مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است.»

6-     کوشش برای بی تفاوت کردن و جدا کردن نسل جوان از ارزش های اعتقادی و آرمان های انقلاب با هدف ایجاد بحران هویت. سید محمد خاتمی، کیهان،23/11/79 : « شعار جاویدان انقلاب اسلامی همان خواست تاریخی ملت یعنی استقلال، آزادی و پیشرفت است.»

7-     متهم ساختن اسلام و جمهوری اسلامی به ضدیت با حقوق بشر و نقض آزادی مدنی. عبدالکریم سروش، صبح امروز، 16/6/78 : « در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است ولی متاسفانه، فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند، و متوجه این نکات نیستند.»

8-     ایجاد روحیه یأس و ناامیدی در مردم به ویژه در نسل جوان با ترویج و اشاعه غیر قابل اجرا بودن ارزش های والای الهی در جامعه. معین فر، اجلاس دفتر تحکیم وحدت در آبان ماه 86 : « در خصوص سرنوشت انقلاب ما چاه کندیم به آب برسیم به فاضلاب رسیدیم.»

9-     برنامه ریزی برای کم اهمیت جلوه دادن تهاجم فرهنگی و توهم خواندن آن با هدف کم کردن حساسیت ها و نسبت به اهداف تهاجم نرم فرهنگی. روزنامه عصر آزادگان 16/10/78 ص 5: «دولت هایی که از  کشورگشایی  وامانده اند برای حفظ تسلط خود بر مردم، آنها را همواره از یک شبح جهانخوار خارجی ترسانده اند.» 

10- تبلیغ و ترویج  ناکارامدی تئوری حکومت دینی و تضعیف فرهنگ اسلامی و مبانی عقیدتی. عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط ، خرداد 78: « حکومت دینی جلوی رشد علمی را میگیرد. در نظام لائیک ترکیه، روحیه علم جویی و حقیقت طلبی رشد کرده است. زیرا آنجا ارزش های دینی را با علم مخلوط نکرده اند.»

11- القای وجود مشکلات متعدد به واسطه قطع رابطه با آمریکا. هفته نامه راه نو، 3/5/77 ش 14 ص 30 و 32 : « حل مشکلات کشور در گرو ارتباط با آمریکاست.»

12- ایجاد شبهات متعدد در خصوص اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه. هفته نامه پیام هامون، 19/10/77، ص 1: « ولایت فقیه همان حکومت مطلقه سلطنتی است.»

13- تضعیف بسیج و نیروهای ارزشی انقلاب عبدالکریم سروش، روزنامه عصر آزادگان، 20/1/79 :« هیأت های مذهبی منشأ خشونت اند و بسیجی ها اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند.»

14- امام زدایی از صحنه فرهنگی و اجتماعی. سعید حجاریان، هفته نامه مبین، شهریور 79:« رهبری کاریزماتیک دینی به درد اصل جنبش و انقلاب می خورد و اگر پای آن به دوران ثبات و سازندگی کشیده شود، به استبداد دینی منجر خواهد شد.»

15- تضعیف روحانیت و مراجع عظام تقلید. روزنامه ایران، 18/6/77، ص 10: « روحانیت، قشری گرا و انحصار طلب است؛ آنها عوام پرور و مقلد پرورند، نه عاقل پرور»

16- نشر و ترویج مواضع اپوزیسیون داخل و خارج، ملی گراها، لیبرال ها و ...

17-  ترویج فمنیسم و زن سالاری . محمد خاتمی، همبستگی، 16/8/79: « اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است.. مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.»

18- ناقص و نیازمند اصلاح معرفی کردن قانون اساسی. هفته نامه آبان، 17/5/77، ش 37، ص 6 : « قانون اساسی ما پشتوانه علمی ندارد، زیرا تدوین کنندگان آن با حقوق اساسی آشنایی نداشتند.»

19- حمایت از چهره ها و جریان های فرهنگی وابسته و منفعل نسبت به هویت های ملی و دینی.

20- بر انگیختن شکاف های قومی و مذهبی.

21- خریداری ده ها هزار نسخه از کتاب ها و محصولات فرهنگی سکولار و دانشگاهی وابسته به جریان های منحرف و مهاجم به مبانی دینی به عنوان اندیشمندان فرهنگی همگرا با غرب.

22-  ....


ارسال شده در توسط بچه ریشو
<      1   2   3      >